احساسی

مطالب جالب وخواندنی،احساسی و...

احساسی

مطالب جالب وخواندنی،احساسی و...

زندگی

از من پرسید:«منو بیشتر دوست داری یا زندگی رو؟»

منم گفتم:«زندگی رو» گریه کرد ورفت امانفهمید زندگی من «اون»بود.

نگو

نگو بار گران بودیم و رفتیم،نگو نامهربان بودیم و رفتیم....

بگو بادیگران بودیم و رفتیم.

گل

شهر آیینه دار می شود بایک گل،پروانه تباه می شود بایک گل،گفتند نمی شود،ولی می بینید،یک روز بهار می شود بایک گل.

دار و ندار

یک نفر آمد قرارم راگرفت،برگ وبار وشاخسارم راگرفت.چهارفصل من بهاربود،حیف؛بادپاییزی بهارم راگرفت؛اعتباری داشتم درپیش عشق،بانگاهی اعتبارم راگرفت،عشق یا چیزی شبیه عشق بود آمد و

دار و ندارم را گرفت.

عکس

عکستوزدم جای ساعت دیواری،ازاون لحظه شدی تمام لحظه هام.