احساسی

مطالب جالب وخواندنی،احساسی و...

احساسی

مطالب جالب وخواندنی،احساسی و...

اشک

با هر غریبه ای می توان خندید اما،


فقط در آغوش یک آشنا می توان اشک ریخت.

مرد من

آه مرد من...

لمس تن تو...

خوابیدن میان دستان تو...

بیدارشدن رو به روی چشمان تو...

دیدن لبخند هر روز تو...

گرفتن دستان گرم تو...

سر به بازوی تو نهادن...

سرت را به سینه فشردن...

راه رفتن بازو به بازو کنار تو...

این است تنها آرزوی من!

رویای همه شب های من!

          ♥♥♥

گربه

مردی از دست گربه حیاط خانه شان خسته شده بود،یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آن طرف تر رهاکرد ولی تا رسید خانه دید گربه زود تر از او برگشته،این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند،از چندین پل و رودخانه و پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده رها کرد.آن شب مرد به خانه بر نگشت.آخر شب زنگ زد و به خانومش گفت:اون گربه خونه هست؟خانومش گفت:آره.مرد گفت:گوشی رو بده بهش من گمشدم!!!


مورد داشتیم

مورد داشتیم دختره رفته پمپ بنزین،آقاهه بهش گفته آزاد یا دولتی؟دختره گفته:پیام نور.

گذشته های دور

گذشته های دور را خواهم بخشید...زیرا آنان همچون کفش های کودکی ام نه تنها برایم کوچکند بلکه با آنها از برداشتن گام های بلند نیز نا توانم.