نه دوست دارم موهامو رنگ کنم...نه تا ساعت۱۲شب بیرون باشم....نه لب به هیچ خوراکی حروم میزنم؛موهام رنگش به اندازه کافی خاص هست،خودمو تو آرایش خفه نمی کنم،واسه جلب توجه
جایی که جنس مخالف هست ناز نمی کنم....بلد نیستم دو رو باشم...دنبال پول و ماشین مدل بالای این واون نیستم،چون برام اینجور چیزا مهم نیستن و عقده ای نیستم.
مهم نیست پشت سرم چی میگن،چون کسانی که برام مهم اند میشناسنم...تیپم ساده ست...بهم میگن مغرورم چون اهل کارای خجالت آور نیستم،هرکسی رو غرق محبت نمی کنم،به هرکس که ز راه رسید نمی گم دوستت دارم!!!فقط یکی رو بیشتر از جونم دوستش دارم....همینم که هستم من عوض نمیشم...برای من دختر بودن یعنی همین؛وگرنه جنس آشغال و ارزون تو بازار زیاااااااد پیدا میشه!
بیچاره پاییز دستش نمک ندارد...این همه باران به آدم ها می بخشد،اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او می زنند.خودمانیم...تقصیر خودش هست بلد نیست مثل بهار خودگیر باشدتاشب عید زیرلفظی بگیرد...وبا هزار ناز و کرشمه سال تحویل را هدیه دهد.سیاست تابستان هم ندارد که در ظاهر با آدم هاگرم وصمیمی باشد،ولی از پشت خنجری سوزناک بزند.
بیچاره...،بخت واقبال زمستان هم نصیبش نشد،که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد.او پاییز است....رو راست و بخشنده،ساده فکر میکند،اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد...روزی...جایی،لحظه ای از خوبی هایش یاد می کنند.
خبرندارد آدم ها رو راست بودن وبخشنده بودنش را به پای محبتش نمی گذارند.
عادت آدم ها همین است....یکی به این پاییز بگوید:آدم ها یادشان می رود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای....دست در دست یکی دیگر پابرروی برگ هایت می گذارند و می گذرند....تنها یادگاری که برایت می ماند..صدای خش خش برگ های تو پس ازرفتن آنهاست.
آن وقت تو می مانی با دستی خالی....تنها به رفتنشان نگاه می کنی....
خستگی عاشقی در تنت می ماند.
دو روز که پیشش نبودم....شدم غریبه....،یکی جامو گرفت که اسمش رقیبه...
کلا رسم عاشقی این روزا خیلی عجیبه....نمی دونم شایدم طرفمون نا نجیبه!
اسمش شد مد!
شلوار لی را برایمان فرستادند،امازیاد هم بدنبود!
بعدشد آفت غیرت و حیا
پسرانه اش از بالا کوتاه شد و دخترانه اش از پایین!
چادر شد مانتوهای بلند،مانتوها ذره ذره آب رفت...
حالا دیگر باید آنرا بلوز نامید!!!
چادره چادری ها هم کم کم تبدیل به شنل شده
یا آنقدر نازک که بودنش طعنه ایست به نبودنش
حالا دیگر شلوار جایش را به ساپورت داده
روسری هاهم از عقب وجلو آب رفته!
مانده ام فردا فرزندان این نسل هنوز هم
مادر را اسوه پاکی
و پدر را مظهر مردانگی می دانند؟؟؟